از بدو تشکیل ستاد نانو، برنامههای زیادی در ذهن سیاستگذاران برای توسعۀ این فناوری وجود داشت. سیاستگذاران و مدیران نانو به ابعاد بسیاری از موضوع فکر کرده بودند که یکی از آنها ایجاد زیرساختهای علمی و تحقیقاتی بود. ستاد به انحاء گوناگون تلاش کردهبود برای رشد و توسعۀ نانو جریانسازی کند. با افزایش متقاضیان ورود به این عرصه و کمبود زیرساختهای علمی و تحقیقاتی، طبیعی بود که روزبهروز تقاضای تأمین تجهیزات آزمایشگاهی نانو، از ستادی که متولی توسعۀ این فناوری است، بیشتر شود. ستاد چند راه پیش روی خود داشت. اول خرید تجهیزات از خارج از کشور توسط خود ستاد و تشکیل یک آزمایشگاه مرجع ملی؛ دوم استفاده از پتانسیل موجود در کشور و ایجاد همافزایی و سوم ساخت تجهیزات مورد نیاز. ستاد ایدۀ دوم و سوم را عملی کرد. ایدۀ دوم منجر به تشکیل شبکۀ آزمایشگاهی نانو شد. میخواهیم به داستان ایدۀ سوم بپردازیم که چه شد که ساخت تجهیزات آزمایشگاهی نانو در کشور شکلگرفت؟
همانطور که گفتید، مسئلۀ تجهیزات نانو در کشور خیلی مهم بود. ما از همه جهت برای توسعۀ نانو فناوری به تجهیزات نیاز داشتیم. اگر بخواهید کار تحقیقاتی انجام دهید، مادهای بسازید، آنالیز کنید، تست کنید، قابلیت ورود به بازار و اخذ تأییدیۀ محصول را ارزیابی کنید و خلاصه هر کاری که بخواهید در این زمینه انجام دهید، به تجهیزات نیاز دارید. حتی برای تربیت نیروی انسانی و آموزش و ایجاد درک و فهم فناوری نانو هم تجهیزات حرف اول را میزند. به این دلایل تجهیزات میتوانست بهعنوان گلوگاه یا مانع بزرگی برای توسعۀ فناوری نانو در ایران باشد؛ بنابراین مسئلۀ تجهیزات پاشنه آشیل فناوری نانو در کشور بود.
آن زمان دو موضوع پیش روی ما بود. یکی اینکه تقاضا برای خرید تجهیزات زیاد بود و برخی بدون توجه به آنچه داریم، تقاضای خرید تجهیزات داشتند. برای این موضوع فکر کردیم که اول ببینم چه امکاناتی در کشور موجود است و شبکۀ آزمایشگاهی نانو را راه انداختیم. بخشی از نیازها با این شبکه سروسامان داده شد.
مسئلۀ دوم در مورد دستگاههایی بود که در مورد آنها کمبود و خلأ احساس می¬شد. بایستی اینها را تأمین میکردیم. یک رویکرد این بود که دستگاهها را از خارج بخریم، اقداماتی هم انجام دادیم؛ اما آن زمان، کشور تحریم بود و کسی حاضر نبود تجهیزات به ما بفروشد. یا باید دست روی دست میگذاشتیم و کاری نمیکردیم یا حرکتی میکردیم که مجبور نباشیم در این گلوگاه مهم توسعه فناوری، متوقف شویم. ما راه دوم را انتخاب کردیم. تصمیم گرفتیم با توجه به توانمندیهای خودمان اقدام به طراحی و ساخت تجهیزات آزمایشگاهی کنیم تا بتوانیم نیازمان را برطرف کنیم. اینکه این کار از کجا شروع شد را در ادامه عرض می¬کنم.
در یک مرکز تحقیقاتی در بیمارستان امام خمینی با آقای دکتر صابر کار می¬کردیم. میخواستیم یک دستگاه STM بخریم. با یک واردکنندۀ جلسه گذاشتیم و توافق کردیم آن را به قیمت 120 هزار یورو بخریم. نمایندۀ شرکت فروشنده وقتی داشت از در اتاق جلسه بیرون میرفت، برگشت و گفت بعد از اینکه من پولم را از شما گرفتم و دستگاه را به شما تحویل دادم، نه شما من را میشناسید و نه من شما را. گفتیم یعنی چه؟ گفت شما میدانید که در شرایط تحریم من باید این دستگاه را به نام یک کشور دیگر بخرم و دور بزنم و به اینجا بیاورم تا به شما تحویل دهم؛ بنابراین بعد از فروش، سراغ ضمانت و خدمات پس از فروش و یا قطعه¬های موردنیاز را از من نگیرید. گفتیم ما 120 هزار یورو پول بدهیم و دستگاه کار نکند یا بعد از چهار روز یک قطعهاش بسوزد چه کار کنیم؟ ایشان گفت که شرایط من همین است. قرار شد ما فکرهایمان را بکنیم و به ایشان خبر بدهیم. بعد از آن با دکتر صابر تصمیم گرفتیم این دستگاه را بسازیم و تلاش خود را برای آن بهکار بگیریم، به این امید که جواب بدهد و نتیجۀ قابل قبولی بهدست بیاید.
یعنی تصمیم گرفتید خودتان STM را بسازید؟!
در مورد روش انجام کار لازم است بگویم که امروزه دیگر اینطور نیست که یک نفر بهتنهایی صفر تا صد کار را انجام دهد. من مسئول کلی پروژه شدم و دکتر صابر مدیریت فنی پروژه را برعهده گرفت. مطالعات اولیه و طراحی اولیه انجام شد. ساخت دستگاه STM کار بسیار پیچیدهای بود که مبتکرانش برندۀ جایزۀ نوبل شده بودند؛ الکترونیک، مکانیک، علم مواد، سختافزار و نرمافزار کامپیوتر و طراحی صنعتی هرکدام بُعدی از ابعاد ساخت این دستگاهها هستند. همه این دانشها باهم باید هماهنگ شوند تا یک دستگاه کار ¬کند؛ بنابراین ما در ساخت دستگاه STM توانمندیهای مختلف را شناسایی کردیم و تیم کاری تشکیلشده برای ساخت دستگاه را مدیریت کردیم. پستیو بلندی زیادی وجود داشت تا اینکه توانستیم (با نمونهی اولیهی دستگاه) یک تصویر اولیه بگیریم. یک نمونۀ استاندارد را با چند واسطه از آمریکا خریداری کردیم. عکسی که از این نمونه باید بهدست می¬آمد نیز همراه نمونه بود. ما توانستیم یک تصویر برفکی بگیریم که اتمهای کربن را نشان میداد. گرچه تصویر تمیزی نبود اما خیلی خوشحال شدیم که توانستیم یک جوابی بگیریم. در یکی از جلسات شورای هماهنگی ستاد نانو، تصاویر گرفتهشده را با خودم آوردم. در آن زمان آقای مهندس سجادی دبیر ستاد بودند. از ایشان پنج دقیقه وقت خواستم که در انتهای جلسه صحبتی داشته باشم. جلسه که تمام شد تصاویر دستگاه را نشان دادم و گفتم این دستگاه را خودمان ساختهایم و این هم تصاویر اولیهاش. بعد هم پیشنهاد دادم اگر حمایت کنید حاضر هستیم این دستگاه را بسازیم. مهندس سجادی گفت برای پژوهش چقدر میخواهید؟ گفتم هیچ! من کار پژوهشی نمیخواهم انجام دهم. آنقدر از ساخت این دستگاه مطمئن هستم که میخواهم پیشفروش کنم! ما قرار بود یک دستگاه STM را باقیمت 120 هزار یورو بخریم؛ این رقم معادل 150 میلیون تومان بود. به مهندس سجادی گفتم ما با همین مبلغ، پنج دستگاه STM به ستاد تحویل میدهیم، با این شرط که متخصصین مربوطه کارکرد آنها را ارزیابی نموده و از حاصل کار یعنی تصاویر گرفته شده از نمونه های نانومتری ابراز رضایت کنند. فردای آن روز ایشان یک چک 50 میلیونی به نام من صادر کردند و تحویلم دادند، بدون اینکه قراردادی داشته باشیم. در واقع ایشان به ادعای بنده اعتماد کردند و این، بار مسئولیت ما را سنگینتر کرد. مکانیسم پیشخرید هم با همین پروژه شروع شد. بههرحال ما تیم را تشکیل دادیم و برنامه را با هدف¬گذاری دو ساله شروع کردیم. در این مدت نسخههای مختلفی ساخته و تست شدند که هیچکدام جواب کامل نداد، اما رو به بهبود بود تا سرانجام موفق شدیم از نمونههای استاندارد، تصاویر با کیفیت خوب بگیریم و از عملکرد مطلوب دستگاهها مطمئن شویم. سر زمان توافق شده، مهندس سجادی و تعدادی دیگر از دوستان را دعوت کردیم تا از دستگاه ساختهشده و تصویر نمونۀ دستگاه بازدید کنند. در آن جلسه مقرر شد که یکی از دستگاهها برای تحقیق و توسعه و ساخت مدلهای جدیدتر به خودمان در مرکز تحقیقات علوم و تکنولوژی در پزشکی اهدا شود. پیشنهاد دادیم چهار دستگاه دیگر را هم بفروشیم و پول 150میلیون تومان ستاد را بازگردانیم که مورد قبول واقع شد.
در آن زمان خریداری برای دستگاه وجود داشت؟
بعد از ساختهشدن دستگاهها، ما با برگزاری یک نشست از اساتید مربوطه از دانشگاه¬ها از جمله دانشگاه های شریف، تهران، مالک اشتر، اصفهان و چند مرکز دیگر دعوت کردیم تا این دستگاهها را رونمایی کنیم. یکی از اساتید به من گفت: تو میدانی که در مورد چهچیزی ادعا میکنی؟ امکان ندارد این دستگاه را ساخته باشید. من STM را به دانشجویان دکتری تدریس میکنم و میدانم که چه فناوریای دارد! سروکار این دستگاه با جریان پیکوآمپر است درحالیکه ما در میکروآمپر هم ماندهایم! از ایشان خواستم فردای آن روز نمونهای به مرکز ما بیاورد تا با دستگاه ساختهشده تصویر بگیرند. نتیجه آنقدر رضایتبخش بود که خود ایشان مشتری یکی از همان دستگاهها شد. ظرف یک ماه هر چهار دستگاه فروش رفت و کل هزینۀ ساخت دستگاه بهاضافه 70 میلیون تومانی که خودمان هزینه کردهبودیم، تأمین شد. دو سال بعد از ساخت اولین دستگاه، در مناقصهای در مالزی که شرکتهای آمریکایی و کرهای هم در آن شرکت کردهبودند، برنده شدیم. آنها با سنجش کیفیت و عملکرد دستگاه و مقایسه قیمت آن با نمونههای مشابه، متوجه شدند که با همین مبلغ میتوانند دو دستگاه بخرند، بنابراین محصول ما را انتخاب کردند.
من میخواهم کمی به عقب برگردم، یعنی قبل از جلسه شورای هماهنگی که آن پیشنهاد را مطرح کردید. بهنظر میرسد باید قبل از آن اتفاقاتی افتادهباشد؛ یعنی باورها و یا ساختارهایی بهوجود آمده باشند که شما بتوانید با اطمینان آن پیشنهاد را طرح کنید؛ درحالیکه کسی باور نداشت چنین چیزی ممکن باشد.
ما قبلاً کارهایی کرده بودیم که سبب شده بود توانمندی خودمان را قدری باور کنیم. البته از روز اولی که مرکز تحقیقات پزشکی بیمارستان امام خمینی را تأسیس کردیم باورمان این بود که این مرکز باید بهصورت هدفمند بر روی طراحی و ساخت محصول کار کند، اما طراحی و ساخت تجهیزات پزشکی مدنظر بود. هدف این نبود که در این مرکز صرفاً کار تحقیقاتی انجام شود. افرادیکه در آن مرکز بودند حدود ده سال تجربه داشتند. کارهایی را انجام داده که به بنبست خورده یا موفق شده بودند؛ بنابراین ظرفیت و توانمندی در حوزههای الکترونیک، مکانیک و نرمافزار در تیم وجود داشت. علاوه بر باور به خود و تجربه، قدری جسارت هم لازم بود. ما باید ریسک میکردیم درحالیکه از نتیجه مطمئن نبودیم. بالاخره یک کسی این ریسک را پذیرفت، اقدام کرد، جواب گرفت. همین مکانیزم قرارداد پیش خرید تجهیزات (که اولین بار برای دستگاه STM به کار گرفته شد) تبدیل به الگویی شد برای ساخت تجهیزات در کشور. در حال حاضر 35 شرکت (ساخت تجهیزات نانو) در کشور فعال هستند که نیازهای داخل را تأمین می¬کنند. تعدادی از این شرکتها محصولات خود را به خارج نیز صادر میکنند.
آیا میتوان گفت تحریمها هم در این جریان مؤثر بودهاست؟
(بله) همینطور است. ما جلسهای با وزیر علوم کشور تایلند داشتیم. ایشان وقتی تنوع و کیفیت محصولات و سطح فناوری را دید گفت برای من عجیب است که در این تحریمهای سخت و فشرده توانستید این همه کار انجام دهید. اگر این تحریمها نبود و دست شما باز بود چهکار میکردید؟! من گفتم احتمالاً در آن صورت هیچ کاری نمیکردیم! سادهترین کار این بود که پول میدادیم و دستگاهها را میخریدیم. چون هیچ شرکتی (در شرایط تحریم) به ما دستگاه نمیفروخت، یا باید دست روی دست می¬گذاشتیم و متوقف می شدیم و یا خودمان حرکتی میکردیم. همانطور که با فشار، عصاره (آب) میوه گرفته می شود درواقع فشار این تحریمها، عصارۀ استعدادهای متخصصین ما را بیرون کشید. درواقع ما خودمان هم چندان متوجه نبودیم و باور نداشتیم که میتوانیم این کارها را انجام دهیم. اگر این تحریمها نبود و دستگاهها را از خارج می¬خریدیم، هیچوقت متوجه نمی¬شدیم این ظرفیتها در کشورمان وجود دارد. تحریمها باعث شد که ما خودمان را باور کنیم و به قابلیتهای خودمان پی ببریم. (این خودباوری) مهمتر از ارزش اقتصادی و منافعی بود که از ساخت دستگاه به دست آمد؛ همین باوری است که در کشور ایجادشده؛ همچنان که این خودباوری در حوزههای دیگر مانند زیستفناوری، تجهیزات پزشکی، دارو و ... جریان دارد. گرچه ارزش اقتصادی تجهیزات ساختهشده و ورود به حوزۀ صادرات -که باعث شد در جهان جایگاهی پیدا کنیم- خیلی مهم هستند اما وزن همۀ اینها بهاندازه ایجاد این خودباوری در کشور نیست.
آقای مهندس میرزایی اعتقاد دارند که برای نفوذ به اعماق فناوری ما باید ماشینساز بشویم. بهنظر میآید یکی از زیرساختهای فکری اعضای دفتر و ستاد که موجب شد به سمت ساخت دستگاه برویم همین تفکر بود. وجود تجربه، باور به توانمندی، شرایط محیطی و اعتقاد به این نیاز که ماشینسازی برای ما عرصۀ مهمی است، ازجمله عواملی بوده که دستبهدست هم داده و این اتفاق افتادهاست. حال شما بعد از ساخت این دستگاهها فاصلۀ ما را تا ماشینساز شدن چقدر میبینید؟
ادعاهایی در کشور مبنی بر اینکه ما صاحب صنعت هستیم، وجود دارد. جالب است بدانید این یک اشتباه رایج است. اینکه گفته میشود صنعت نساجی، صنعت نفت، صنعت خودروسازی و غیره به این دلیل است که درک درستی از صنعت نداریم. درواقع ما صنعت نساجی نداریم بلکه تعدادی کارخانه نساجی داریم. زمانی میتوانیم بگوییم صنعت داریم که پویایی و حرکت بهطرف جلو وجود داشته باشد، مانند یک موجود زنده و دینامیک. در کارخانه نساجی یکسری ماشینآلات نساجی (از خارج کشور) خریداری و نصب میشود. 10، 15 سال هم با آن پارچه تولید می¬شود. هیچگونه رشد و بهروزرسانی در دستگاهها رخ نمی¬دهد. حتی ممکن است پارچهای که در سال پانزدهم تولید می¬شود، کیفیتش از سال اولی پایینتر هم باشد؛ چون دستگاه¬ها فرسوده شدهاند. زمانی که خودمان طراحی کنیم و ماشین صنعتی بسازیم در آن صورت میتوانیم بگوییم که صنعت نساجی داریم. چون اگر بتوانیم ماشین صنعتی را خودمان بسازیم در مراحل بعدی می¬توانیم آن را بهروز کرده و مدلهای جدید با قابلیتهای جدید بسازیم. ولی اگر فقط قرار باشد ماشینآلات صنعتی را بخریم و نتوانیم آنرا حتی در حد یک نرمافزار ارتقا دهیم، آن دستگاه به یک جسم بیجان شبیه است و پویایی در آن دیده نمی¬شود.
ما در حال حاضر وارد حوزه ماشینسازی صنعتی شده¬ایم. بهعنوان مثال یکی از شرکتهای سازندهی تجهیزات در حوزۀ نانوفیلترها، ماشین صنعتی برای تولید این فیلترها را ساخته است. این ماشین فیلترهای معمولی را به فیلتر نانویی تبدیل میکند. یا در حوزۀ پوششهای سخت، مدعی هستیم که اگر کشوری بخواهد، می¬توانیم برایش کارخانه ایجاد کنیم. در این حوزه ماشینآلاتی میسازیم که قطعات بزرگ صنعتی را پوشش میدهند. در برخی حوزه¬ها مانند تجهیزات پزشکی و نانو، دستگاه¬ها و ماشینهایی در کشور ساخته شده است که قابلیت رقابت با بهترین شرکتهای دنیا را دارند. در حوزۀ نانوالیاف یک شرکت آمریکایی پس از تحقیقات بازار به این نتیجه رسیده است که در این حوزه، پنج کمپانی از آمریکا، جمهوری چک، ایران، انگلیس و رژیم صهیونیستی حرف اول را می¬زنند. این شرکت قابلیتها و نقاط قوت و ضعف این رقبا را ارزیابی و تحلیل کرده و درنهایت نتیجه گرفتهاست که فقط یک رقیب تهدیدآمیز دارد که فناوران نانومقیاس در ایران است. چراکه در ایران خودشان همۀ اجزای این فناوری را طراحی میکنند و تمام این حوزۀ فناوری را یکپارچه در دست خود دارند.
خرید از خارج آسانترین کار برای تأمین نیازهای فناوری است؛ اما اگر یک دانش فنی توسعه دادهشود در درازمدت کاربردهای متنوعی پیدا میکند. وقتی یک فناوری پلتفرمی را توسعه دادید و در اختیار خود گرفتید، محصولات و فناوریهای زیادی را در دست دارید؛ مثلاً هر یک از فناوریهای نانوالیاف، فرا صوت یا نانو لیپروزوم، یک فناوری پلتفرمی هستند که اگر بر هر یک از آنها تسلط پیدا کنید خیلی از کاربردهای مرتبط با این فناوری در اختیار شما است؛ بنابراین ما باید تسلط بر فناوریهای پلتفرمی را هدف بگیریم. کسانی که متوجه این نکته نیستند دچار سطحینگری و عدم خودباوری هستند. آنها معتقدند هر کاری هم که انجام دهیم باز از خارجیها عقبتر هستیم.
موضوعی که همیشه از شما شنیده میشود این است که توجه به سه حلقۀ سیاستگذاری، برنامهریزی و اجرا رمز موفقیت در کار است. اینجا هم باید تائید کرد که در جریان ساخت تجهیزات، هر سه حلقه درست کار کردند. سیاستگذارانی بودند که باور و اعتماد داشتند، طبق الگوی مناسبی تصمیمگیری و برنامهریزی شد و کار هم به کاردان سپرده شد و اجرا بهدرستی انجام شد.
در هر حوزه¬ای، اگر سیاستگذاری درست و برنامهریزی مناسب وجود داشتهباشد و در اجرا هم خوب پیاده شود، نتیجۀ دلخواه حاصل میگردد. همانطور که شما اشاره کردید و من هم همیشه تأکید کردهام، اینها سه مؤلفه هستند که در موفقیت ما مهمترین عوامل بوده¬اند. ما چیزی از کشورهای پیشرفته کم نداریم. اینکه ما بدانیم «چهکاری» میخواهیم بکنیم، همان «سیاستهای کلی» است. «چگونه» این کار را میخواهیم انجام دهیم که نتیجۀ آن «آییننامه و مقررات» است و در آخر «چه کسی» میخواهد این کار را اجرا و پیاده کند. اگر این سه حلقه باهم جفتوجور شوند، نتیجه حاصل میشود؛ مثلاً اگر بهترین سیاستگذاری و برنامهریزی صورت گیرد، اما اجرای آن به مجموعه¬ای واگذار شود که سیستم لَختی دارند و توانمند نیستند، آنها کار را به بنبست میرسانند و ضایع میکنند. دستآخر هم نتیجه میگیرند که این سیاست و برنامه جواب نمیدهد و یک ذهنیت منفی در کشور ایجاد میکنند. یا اگر سیاست خوبی اخذ شود؛ اما برنامهریزی یا پیاده سازی خوبی برای آن صورت نگیرد، بازهم نتیجه نمیدهد؛ یعنی این سه حلقه باید خوب طراحی و اجرا شود.
در بدو امر بهنظر میرسد نقش «ستاد» فقط سیاستگذاری و برنامهریزی است و قاعدتاً نباید ورودی به عرصۀ اجرا داشته باشد؛ اما ظاهراً در دیداری که اعضای ستاد در سال 84 با رهبر معظم انقلاب داشتند ایشان تأکید کردهبودند اگر دیدید جایی لازم است به اجرا هم وارد شوید و تجارب خود ستاد هم همین موضوع را تائید میکند.
حدود 10 سال پیش که خدمت حضرت آقا رسیدیم و برنامههایمان را ارائه کردیم، همین تعبیر شما را مهندس سجادی آنجا عنوان کردند و گفتند ستاد بایستی تنها سیاستگذاری و برنامهریزی کند و نباید در اجرا وارد شود. بقیۀ افراد ستاد نیز همینطور فکر میکردند؛ اما حضرت آقا فرمودند که اصل حرف خوب است، ولی شما فکر نکنید هر سیاست و برنامهای که تعیین کردید، دیگران بهفرمان شما عمل خواهندکرد. ایشان فرمودند در بعضی جاها که میبینید کار بهخوبی انجام نمیشود، خودتان وارد اجرا شوید. این موضوع تأکید مقام معظم رهبری بود و چه بینش دقیق و عمیقی بود. ستاد نانو هم این توصیه را در مدلهای خود به کار بست. الآن همه اذعان دارند که تجربهی نانو در کشور یک الگو شده است و بهنظر من این الگو فقط برای کشور خودمان نیست. ما در برخی از حوزهها الگوی جدیدی در جهان ارائه داده¬ایم که برای کشورهای درحالتوسعه، الهامبخش است. آنها باید اینطور نگاه کنند که کشوری مثل ایران که زیرساختهای جامع و کامل کشورهای پیشرفته را ندارد، مانند آنها هم نمیتوانستهاست، سرمایهگذاری کند و دارای تجارب چند دهسالۀ فناوری هم نبوده است، توانسته روی پای خود بایستد. ایران خودش را در بین برترین کشورها تثبیت کرده و توانسته کاری کند که بقیه او را به رسمیت بشناسند. به این معنی که ایران توانسته خودش را در باشگاه فناوری نانو، در دنیا جای دهد. هر زمان که ده کشور برتر دنیا در حوزۀ نانو دعوت شوند که سر یک میز بنشینند، ایران یک پای ثابت این جلسات است. در عرصۀ فناوری نانو، ایران روی پاهای خودش ایستاده و به بقیۀ کشورها امید دادهاست تا در این عرصۀ نوظهور از ابتدا خودشان را بازنده تصور نکنند. در ایران هم خیلیها می¬گفتند نمیشود، اما شد. الآن کشورهای آمریکای لاتین و آمریکای جنوبی علاقهمند به همکاری با ایران در فناوری نانو هستند. وزرای علوم تایلند و فیلیپین برای گردهمایی وزرای کشورهای غیرمتعهد به ایران آمدهبودند، خودشان علاقه داشتند که با ما ملاقات داشته باشند و از دستاوردهای ایران در فناوری نانو بازدید کنند.
امکان ندارد یک کشور درحالتوسعه بتواند برنامه آمریکا یا ژاپن را الگوی خود قرار دهد؛ چون باید سالانه مبالغ زیادی برای ایجاد زیرساختها و آزمایشگاههای مجهز صرف کند. اگر کشورهای درحالتوسعه، از ابتدا کشورهای پیشرفته را الگوی خود قرار دهند، خود را بازنده می¬بینند؛ بنابراین به دنبال الگوی ایران در این زمینه هستند.
دکتر آنالویی خاطرهای برای ما تعریف میکردند؛ ایشان یک فرد ایرانی در آمریکا است که در فناوری نانو صاحبنظر است. کشورهای مختلفی برای سیاستگذاری و تدوین برنامه راهبردی از ایشان مشاوره میگیرند. ایشان زمانیکه رئیس بخش تحقیق و توسعه اینترنشنال فایزر بود، به مصر رفت که برای فناوری نانو در آن کشور برنامۀ راهبردی تدوین کند. دکتر آنالویی می¬گفت مصریها میخواستند الگوی ایران در نانو را بررسی کنند. ایشان تعجب کردهبود و می¬گفت «من شنیده¬ام که کشورها میخواهند مثل ژاپن بشوند ولی برای اولین بار بود که میشنیدم کشوری می¬خواهد مثل ایران شود».
با اطمینان میتوان گفت که ایران در عرصهی فناوری نانو، همپای کشورهای پیشرفته جهان است. چون ما در نمایشگاه¬های بین المللی خودمان را با کشورهای دیگر محک میزنیم. هرسال در نمایشگاه ژاپن، کره جنوبی و چین شرکت می¬کنیم. در این نمایشگاهها کشورهایی چون آمریکا، ژاپن، چین، انگلیس، کانادا، استرالیا و دیگر کشورها حضور دارند. گرچه هنوز آماری نیست که مشخص کند در محصولات و فناوری نانو در چه جایگاهی قرار داریم، ولی بهصورت شهودی واضح است که در سطح همین شرکتهای پیشرفته هستیم و چیزی از آنها کم نداریم. اگر منابع ستاد محدود باشد، قطعاً پیشرفت و ماندگاری در این حوزه کار سختی است. باید از این الگوی موفق حمایت شود. اگر نانو بشکند، امید مردم میشکند. اینطور تصور می¬شود که نانو هم که اینقدر بالا رفت آخرش بهجایی نرسید و شکست خورد.
بهعنوان آخرین سؤال میخواهم این را طرح کنم که مجموع این اتفاقات خوب که بخشی از آن توسط آقای دکتر سرکار و تیمشان شکل گرفته است، در بسترسازمانی مثل ستاد امکان رشد داشتهاست. اگر بخواهیم از ستاد نانو الگو بگیریم به چه نکاتی در خصوص فرهنگسازمانی و فردی خانواده ستاد میتوان اشاره کرد؟
ستاد نانو مجموعه¬ای است که خمیرمایۀ فکری آن از ابتدا درست پایهریزی شدهاست. متناسب با همان خمیرمایه و نگرش، افرادی که با آن همسو بودند، جذب شدند و آنهایی که نتوانستند با این جریان حرکت کنند کنار رفتند. وقتی میگوییم که ستاد نانو یک خانواده است، منظور دکتر سرکار یا دکتر سلطانی نیست. بلکه تمام افراد فعال در نانو مدنظر هستند. من خیلی خوشبخت هستم که با این مجموعه کار میکنم. اگر یک تیم با بهترین مربی، بازیکن خوب نداشته باشد، خروجی خوبی حاصل نمی¬شود. عکس این قضیه هم صادق است. این خانواده یک باور، اعتقاد و نگرش متفاوت از آنچه که در کشور مرسوم است، دارند. اگر این نسخه را دست فرد دیگری بدهید، لزوماً همان نمونه اول حاصل نمی¬شود. مثل اینکه نقشه طراحی و محاسبات یک ساختمان را دست یک مجموعۀ دیگر بدهید، آیا همان ترکیب ساختمان را درمیآورد؟ من میگویم «نه». چون آن اعتقاد، هنر و ظرافتکاری که باید در آن دیدهشود، در گروه بعدی متفاوت است. در ستاد افراد با اعتقاداتشان کار می¬کنند. ستاد نانو که شقالقمر نمیکند، قبل از ستاد نانو رزمندگان ما کار بزرگتری انجام دادند و با دستخالی قدرتهای جهان را بهزانو درآوردند. آن چیزی که آنجا انجام شد چه بود؟ اسلحه بود یا ایمان، اعتقاد و از خودگذشتگی و ایثار؟ هر کس، هر کاری در توان داشت، انجام میداد و منتظر دیگری نمیشد. من واقعاً افتخار میکنم که چنین همکارانی در ستاد دارم. جو حاکم کاملاً رفاقتی و دوستانه است و رئیس و مرئوسی نیست. آنچه که مهم است، ثبات در تفکر و نگرش این خانواده است. اگر این الگوی کاری بخواهد در یک حوزۀ دیگر تکرار شود، لازم است همۀ مؤلفهها در نظر گرفته شود.
آقای دکتر خیلی ممنون از وقتیکه برای این مصاحبه گذاشتید.